خاموش هم می توان سوخت...
می توان تنها با نگاهی سرد
و پوزخندی تلخ...
فریاد برآورد
که من هم شاید بانویی نجات بخش باشم...
ایمان بیاورید که صدها ماری کوری
در این قربانگاه تخته ای
در حال
اشتعالند...