وقتی کسی از یکی از مراکز پنجگانه اصلی بدن خود، بیشتر استفاده می کند، مرگ فیزیکی اش نیز از آن نقطه اتفاق می افتد. وقتی به دروسی که در مدرسه و دانشگاه تدریس می شود، نگاهی می اندازیم، می فهمیم که بیشتر درس ها (حداقل بالای 90 درصد آنها) متعلق به یکی از مرکزها (عموما مرکز ذهنی) است. به همین خاطر بازده بیشتر دانش آموزان و دانشجویان در نهایت، ذهنی است که بخش اعظم آن مربوط به حافظه است که بیشتر آنها، بعدها فراموش می شود. به همین خاطر برای اینکه تعادل را بتوانیم در بین دانش آموزان و دانشجویان برقرار کنیم، لازم است که دروس روزانه منطبق و مرتبط با هر کدام از مراکز پنجگانه باشد تا به این وسیله، همه مراکز بکار گرفته شوند و هم اینکه از یک مرکز بیش از حد استفاده نشود.
به عنوان مثال :
ورزش : مرتبط با مرکز حرکتی است.
نقاشی و شعر: مرتبط با مرکز احساسی-عاطفی است.
ریاضی، فیزیکی، تاریخ، زیست، شیمی و بیشتر دروس مرتبط با مرکز ذهنی-عقلانی است.
پیانو: مرتبط با مرکز احساسی-عاطفی است.
رقص: مرتبط با مرکز احساسی و مرکز عاطفی است.
تئاتر : مرتبط با مرکز حرکتی، مرکز احساسی-عاطفی و مرکز فکری است.
کارهایی مثل خوردن، نوشیدن و ...مرتبط با مرکز غریزی است.
در طول روز باید آگاه باشیم و بیش از 90 دقیقه از یک مرکز استفاده نکنیم. چون با انجام این کار، هم انرژی مربوط به آن مرکز تمام و کمال استفاده می شود و هم ممکن است برای جبران، انرژی از سایر مراکز (عمدتا مرکز جنسی) قرض گرفته شود که این کار تعادل سایر مراکز را مختل می کند، چون مرکز جنسی انرژی قوی تری نسبت به سایر مراکز دارد.