سفر در زمان و هزار تویی برای فرار نکردن اقتباسی از رمان استیون کینگ
آیا تنها چیزی که بدتر از گم شدن است، پیدا شدن است؟
یکی از شخصیتهای فیلم در میان چمنهای بلند صدای یک نفر دیگر را از دور دنبال می کند تا به او برسد، ولی ناگهان مسیر صدا ۱۸۰ درجه تغییر می کند.اگر فیلم را با هدفون تماشا کنید می دانید که این سکانس مرموز با صدای دالبی واقعاً حس تغییر مسیر را به شکل وحشت انگیزی تداعی می کند. ابتدا صدا از سمت راست شنیده می شود و نگهان کانالهای هدفون از سمت راست به سمت چپ انتقال داده می شود.
تکرارِ حضورِ آدمها و بارها مردن و زنده شدنشان یادآورِ زندگی با دورِ تسلسلی است که معتقدین به تناسخ به آن باور دارند. انسان مدام در کالبد انسان یا موجودی دیگر زنده میشود تا برای رسیدن به هدفی بخصوص، وقت بیشتری داشته باشد.
در ادامه، فیلم با نمایان کردن مسائل فرا طبیعی همچون خم شدن چهار چوبهای فیزیکی همچون تغییر مفهوم زمان و مکان هر چه بیشتر بیننده را به عمق داستان ترسناک خود می برد. البته اصلیترین ایراد فیلم نیز در همین جاست، در میانههای فیلم داستان به قدری پیچیده می شود که سر رشته افکار از دست هر بیننده ای رها می شود.
و این هم وبگاه رسمی استیفن کینگ