کهکشان راه شیمی

کهکشان راه شیمی

نوشتن بیرون جهیدن از صف مردگان است.
کهکشان راه شیمی

کهکشان راه شیمی

نوشتن بیرون جهیدن از صف مردگان است.

نوعی نظر

9erh_images.jpg

در داستان موسی ، او به همراه برادرش هارون به کوه مقدس می رود و خداوند اندازه دقیق صندوق را به او می دهد . او می گوید که شما باید این شی ء را خیلی دراز خیلی بزرگ و خیلی بلند بسازید شما باید از این نوع فلز استفاده کنید و حتی او به موسی می گوید که شما باید آن را دقیقاً مطابق با نسخه صندوق اصلی که در اینجا می بینید بسازید پس یک نسخه اصلی بوده که موسی اولین کپی را از روی آن ساخته بعداً موسی از کوه مقدس پایین آمد و نزد قومش برگشت آنها گرسنه بودند و چیزی برای خوردن پیدا نکرده بودند در کتاب مقدس گفته شده که صندوق عهد با موجودات عجیبی،  شاید ماشین آلاتی ، در ارتباط بوده که موجوداتی از قدیمی ترین دوران نامیده می شدند . این قضیه را در کتاب مقدس پیدا نمی کنید شما در کابالا پیدایش می کنید و سپس اینها بنا بردستوراتی روزی مَنّا را تولید کردند یعنی این دستگاه ، ماشینی بوده که مَنّا را تولید می کرده مَنّا فقط یک ماده مغذی بوده با مَنّا شما می توانستید هر چیزی را مخلوط کنید این به انرژی نیاز داشته انرژی از صندوق عهد تأمین می شده شما متوجه می شوید که صندوق عهد به یقین شی خطرناکی بوده . صندوق عهد آلوده به رادیواکتیو بوده.  در کتاب دوم پادشاهان ، صندوق عهد را با ارابه ای منتقل می کرده اند و کاهنی به نام اوزا هم  در جمع کاهنان همراه صندوق بوده لحظاتی به نظر می رسد که صندوق عهد در حال افتادن از ارابه است و کاهن اوزا صندوق را می گیرد که نیفتد اما در دم بر اثر نیروی الکتریسیته می میرد و در کتاب ساموئل گفته شده که هرکسی که بیش از حد به صندوق نزدیک می شده میمرده و چگونه مردنشان هم توصیف شده ، پوستشان رنگ پریده می شده ناخن هایشان و انگشتهای دست و پا از بین می رفته و نابینا می شده اند و... بنابراین آنها از صندوق عهد وحشت کردند و از خیرش گذشتند و آن را به اسرائیل برگرداندند صبح روز بعد اسرائیلی ها دیدند که صندوق عهد با چهار اسب در قلمرو آنها است اسبها که رو به موت بودند بنی اسرائیلی ها دور صندوق عهد رقصیدند و درگاه خدا دعا کردند که باعث شده بالاخره صندوق عهد ازسرزمین دشمن نزد آنها برگردد و بنا به گفته کتاب مقدس درآن صبح هفتاد دو بنی اسرائیلی از جمله کودکان کشته شدند این کودکان چه اشتباهی کرده بودند ؟

اشتباه آنها این بود که بیش از حد به صندوق عهد نزدیک شده بودند چون صندوق عهد خیلی خطرناک بود .هارون برادر موسی یک کاهن بود او کسی بود که نظام کهانت جدیدی را ایجاد کرد فقط افراد این نظام کهانت مجاز به نزدیک شدن به صندوق عهد بودند آنها مجبور به پوشیدن لباسهای مخصوص جداگانه بودند لباسهایی به اصطلاح هفت باربافته شده . صندوق عهد خطرناک بود چون در واقع یک راکتورپلوتونیوم بود از راکتورهای پلوتونیوم امروزه در ماهواره های ما استفاده می شود.  اگر به ماهواره ای نیاز دارید که به 20 تا 40سال برق نیاز دارد یک راکتورپلوتونیومی کارتان را راه می اندازد.  بخاطر خیلی خطرناک بودنشان از راکتورهای پلوتونیومی هرگزروی زمین استفاده نمی شود پلوتونیوم واقعاً خطرناک است

فقط یک تکه کوچک از پلوتونیوم می تواند هزاران نفر را بکشد میزان رادیو اکتیو آن بسیار بسیار بالا است برای همین ما از آن فقط در ماهواره ها استفاده می کنیم و آنها هرگز به انسانها نمی گویند که انرژی این ماهواره ها از طریق راکتورهای پلوتونیوم حاصل می شود.  پس در نهایت صندوق عهد نزد بنی اسرائیل بازگشت و باعث مرگ 72 نفر از آنها شد و آنها سفرشان را ادامه دادند و سلیمان نخستین معبد خود را بنا کرد سلیمان صندوق عهد را در معبدی در مکانی مقدس قرار داد و سپس سلیمان که گویا چند ماشین پرنده هم داشته می توانست همیشه پرواز کند از این ماشینهای پرنده سلیمان در کتاب مقدس چیزی گفته نشده اما در کتاب کبراناگاست از آنهایاد شده کبراناگاست کتاب شاهان اتیوپی است در این کتاب درخصوص ماشینهای پرنده شاه سلیمان صحبت شده حتی گفته شده که آنها چقدر سریع بوده اند بر حسب محاسبه راهپیمایی زمینی آنها یک فاصله سی روزه را در یک روز طی می کردند به هرحال سلیمان معبدی بنا کرد و اتاق جداگانه ای برای صندوق عهد در نظرگرفت حال سلیمانی که توانایی پرواز داشت دوست دختری داشت در اتیوپی امروزی به اسم ملکه شِبا او در زمانهای مختلف با دوست دخترش قرار می گذاشت و خلاصه آنها پسردار شدند پسر به دیدار پدرش سلیمان رفت او دو روزه از اتیوپی با کاروان با شترهای بسیار به اورشلیم آمد و در اورشلیم او به پدرش سلیمان گفت که مادرم ملکه شِبا که شما عاشقش هستید دشمنی برای او مشکلاتی به وجود آورده و از من خواسته تا به اورشلیم بیایم و من باید صندوق عهد را با خودم به اتیوپی برای ملکه شِبا ببرم و او گفت که چون کسانی که صندوق عهد را داشته باشند همیشه قدرت را در اختیار دارند سلیمان به پسرش گفت که این غیر ممکن است اگر من به شما اجازه بدهم که صندوق عهد را از معبد اورشلیم  با خود ببرید . قوم من و کاهنان من مرا خواهند کشت اما به هرحال او پسر سلیمان و خود یک کاهن بود بنابراین شبانه او با چند نفر از پیروان خود به اتاقی رفت که صندوق عهد در آن بود او نسخه دقیقی از آن تهیه کرد آنها از آنجا خارج شدند و در بیرون از دیوارهای اورشلیم صنعتکاران او یک کپی از صندوق عهد را ساختند آن شب آنها کاهن سلیمان را مست کردند آنها به داخل معبد رفتند و نسخه اصلی صندوق عهد را دزدیدند و صندوق کپی که ساخته بودند را به جای آن گذاشتند صبح روز بعد کاهن نگهبان حتی متوجه این جابه جایی هم نشد دو سه روزی طول کشید که آنها متوجه شدند که صندوق اصلی دیگر در معبد اورشلیم نیست و یک کپی را جای آن گذاشته اند سلیمان دقیقاً می دانست که این کار پسر خودش هست او با اسبهایش به دنبال صندوق عهد رفت ( حالا چرا از ماشینهای پرنده خودش به جای اسب استفاده نکرده دیگه گردن راوی . م ) اما هرگز نتوانست به آن دست پیدا کند چون صندوق عهد با یکی از ماشینهای پرنده دو روز قبل به اتیوپی برده شده بود پس صندوق عهد اصلی دو روز بود که وارد اتیوپی امروزی شده بود ملکه شِبا خیلی خیلی خوشحال بود هزاران نفر صندوق عهد را دوره کرده بودند و هزاران نفر بازهم با همان علائم بیماری که قبلاً از کتاب دوم پادشاهان ذکرکردیم کشته شدند .
بخشی از مستند در دست ترجمه ورای افسانه
برای مطالعه بیشتر ر. ک به کتابهای :
نشان و مهر نوشته گراهام هنکوک که درباره صندوق عهد است
و نیز کتاب رازهای گمشده صندوق مقدس نوشته لارنس گاردنر