کهکشان راه شیمی

کهکشان راه شیمی

نوشتن بیرون جهیدن از صف مردگان است.
کهکشان راه شیمی

کهکشان راه شیمی

نوشتن بیرون جهیدن از صف مردگان است.

شش باری که رویا و عرفان، مسیر علم را تغییر دادند

95j5_1.jpg
1. رویای مندلیوف درباره جدول تناوبی
در سال ۱۸۶۹، دمیتری ماندلیوف، جدول تناوبی را ساخت و منتشر کرد. جدولی که در آن عناصر شیمیایی براساس خصوصیان اتمی و شیمیایی شان ترتیب داده شدند. او سعی داشت تا الگوی منطقی برای سازماندهی عناصر شیمیایی پیدا کند، اما موفق نمیشد. تا اینکه یک شب بر سر میز کار خوابش برد و ترتیب کامل از عناصر را در خواب خود دید:
"من در خواب جدولی دیدم که تمام عناصر درست در جایگاه خود قرار داشتند. وقتی بیدار شدم سریعا همه آن را بر روی تکه کاغذی نوشتم و تنها یک جای این جدول نیاز به اصلاح داشت"

t59c_2.jpg

2. رویای اتم های نیلز بور

نیلز بور پدر مکانیکهای کوانتومی و برنده جایزه نوبل فیزیک در سال ۱۹۹۲ میباشد. او مدل اتمی بور را بوجود آورد که در آن الکترونها اطراف هسته میچرخند و میتوانند از یک سطح انرژی یا مدار به مدار دیگری جهش کنند. مدلی که تاکنون نیز معتبر میباشد.
بور چارچوبهای زیادی را برای طرز قرارگیری اتمها طراحی نمود، اما هیچکدام جور در نمی آمدند. تا اینکه یک شب خواب الکترونهایی را دید که اطراف هسته اتم میچرخند. درست همانند سیاراتی که به دور خورشید در چرخشند.
بعد از بیداری حس کرد که این خواب درست است. بنابراین بدنبال مدرک علمی جهت حمایت از رویای خود، سریعا به آزمایشگاهش رفت.
yted_3.jpg
3. سمبل آروبروز (ماری که دم خود را میخورد) و کشف ساختار بنزن
در قرن نوزدهم یک شمیدان آلمانی بنام فردریک آگوست ککوله، ساختار بنزن و بعد از آن ساختار تمام ترکیبات اتمی را کشف نمود.
ککوله میگوید خواب و خیالی داشته که در آن یک مار دم خودش را میخورده و این الهامی برای کشف ساختار حلقه ای بنزن بوده است. ماری که دم خودش را میخورد، یک سمبل و نماد مذهبی و اسطوره ای در خیلی از فرهنگهای باستانی است که به آروبورزشناخته میشود.
ککوله همچنین برای فرموله کردن نظریه ساختار شیمیایی اش نیز شهرت دارد. در این مورد نیز او در خواب و خیال خود مولکول ها و اتمهایی را دید که به دور هم میچرخند، که باعث الهام گرفتن او برای نظریه ساختار شیمیایی اش شد.

yi4q_giphy.gif

4. رویای نسبیت انیشتین
انیشتین در جوانی خواب روشنی داشت که بر مسیر زندگی اش اثر گذاشت. او این رویا را اینگونه توصیف نموده است:
" شب با دوستانم سورتمه سواری میکردم. بر روی تپه سر میخوردم اما سورتمه ام سریع و سریع تر میرفت. انقدر سریع میرفتم که متوجه شدم دارم بسرعت نور نزدیک میشوم. در آن زمان به بالا نگاه کردم و ستاره ها را دیدم. نورشان به رنگهایی شکسته شد که تا کنون ندیده بودم. حیرت تمام وجودم را پر کرده بود. بطرزی دریافتم که دارم به مهم ترین چیز در زندگی ام نگاه میکنم."