کهکشان راه شیمی

کهکشان راه شیمی

نوشتن بیرون جهیدن از صف مردگان است.
کهکشان راه شیمی

کهکشان راه شیمی

نوشتن بیرون جهیدن از صف مردگان است.

عنصر شماره ی هشتاد و دو

photo_2022-11-17_21-49-21_sg6l.jpg

شب بود

از خیابان صدای تیر می آمد

غرق در عرقی سرد

بر خود سخت می لرزیدم

چراکه از نگاه سنگین سرب بر پیشانی ام بیمناک بودم

به ناچار گوشهایم را گرفته و به زیر پتویی مندرس خزیدم

به تاریکی عادت داشتم

قبیله ام را اینگونه عادت داده بودند

آموخته بودم که بایدساکت باشم و صبور

تا آقا تعارف نکرده، مبادا به میوه ها ناخنک بزنی هان!

راستش هنوز هم نمی دانستم برای چه ما را بینا و شنوا آفریده بودند

چرا بایستی رنگ ها را می دیدیم

وقتی می دانستیم سزای لاک زدن ناخن

شکستن ناقابل چند انگشت بود!

چرا بایستی صداها را می شنیدیم

وقتی  تنها ترانه ی مجاز

شیونی شاعرانه و حماسی

در صف صبحگاه دبستانمان بود

داشتم به این فکر می کردم که شاید سالهاست که مرده ام و خود بی خبرم

انگار جایی میان خواب و بیداری گیر افتاده بودم که

کیان را دیدم

شاگردم بود

آقا معلم

بله کیان جان

من آزمایش رنگین کمان را انجام داده ام

لب ورچیده و نچ نچ کنان نصحیتش کردم

که مگر از قوانین تیره سالارمان بی خبری عزیزم؟

شرمنده آقا معلم، ولی دیگه نمیشه کاری کرد

چرا کیان جان؟

آخه الان سرب تو خونمه و داره واسه خودش می چرخه، کتفم هم میخاره، انگاری دارم بال در میارم

با شنفتن نام عنصر شماره ی هشتاد و دو از جای برخاستم

از خیابان همچنان صدای همهمه می آمد

هزاران کیان

پشت به پشت

دست در دست

چونان کاتالیزی باارزش

قبیله ام را شفا داده بودند

تا بی واهمه رنگ ها را ببینند

و در روشنایی ترانه بخوانند

که هی فلانی

از سرزمین سایه ها بگریز تا بدانی که هنوز زنده ای.