کهکشان راه شیمی

کهکشان راه شیمی

نوشتن بیرون جهیدن از صف مردگان است.
کهکشان راه شیمی

کهکشان راه شیمی

نوشتن بیرون جهیدن از صف مردگان است.

تجاوز فرازمینی

resized_1766372_793_kslb.jpg

در سال 1982، باد هاپکینز، هنرمند نیویورکی، کتابی با عنوان زمان گمشده منتشر کرد که به موارد آدم ربایی می پردازد که از سال 1975 مطالعه کرده بوده . کتاب او "کتی دیویس" بیست و سه ساله را مشتاق کرد تا برایش بنویسد و از یک واقعه "زمان گمشده" مربوط به خواهرش در سالهای قبل بگوید. او همچنین گفت که در شب 30 ژوئن 1983، در حیاط خانه ‌اش یک "نور کانونی" عجیب دیده بود، سپس یک منطقه سوخته را در چمن ها پیدا کرد و سگ خانواده زیر یک ماشین چنبره زده بود.
پس از مدتی، هاپکینز با این زن ملاقات کرد و در طی چند ماه، با کمک هیپنوتیزم، داستان باورنکردنی را که در کتابی به نام مزاحمان (Intruders) منتشر کرد. کتی اکنون به دبی تامی مشهور است که در نزدیکی ایندیاناپولیس، ایندیانا زندگی می کند.
تحت هیپنوتیزم، تامی از تماسهای متعددی که از کودکی در سال 1966 شروع شد، گفت، زمانی که او به یاد آورد که یک موجود کوچک از خانه او بازدید کرده و با یک زخم کوچک روی پایش او را ترک کرده است. در سال 1978وقتی تازه عروسی کرده بود ، یک شب از خواب بیدار شد و دو موجود کوچک با سر و چشم های بزرگ را دیدکه با "رنگ کاملاً سیاه، مایع مانند، در نور کم اتاق خوابش می درخشیدند. طی چند سال بعد، تامی تحت هیپنوتیزم به یاد آورد که چندین بار برای بررسی زنانگی و زایمان سوار بر یک یوفو برده شده است.
در 3 اکتبر 1983، پس از برخورد قبلی با یک موجود کوچک و خاکستری، تامی به یاد آورد که او را از خانه اش برده و سوار یک یوفو کرده اند. پس از معاینه فیزیکی دیگری، به تامی یک نوزاد کوچک نشان داده شد و به این نتیجه رسید که مال اوست، بچه ای حاصل یک آدم ربایی قبلی. تامی در یک مصاحبه احساسی با هاپکینز، این رویداد را اینگونه توصیف کرد: "دختر کوچکی وارد اتاق شد. . . با اسکورت دو نفر دیگر از آنها [بیگانه ها]. . . . حدوداً چهار ساله به نظر می رسید. او به اندازه [پسرم] به نظر می رسید. پسرم چهار ساله است، و او شبیه آنها نبود، اما او شبیه ما هم نبود. او واقعاً زیبا بود. او شبیه یک پری یا یک فرشته بود. او چشمان آبی درشت و بینی کوچک و ظریفی داشت، بسیار عالی. و دهانش بسیار عالی و ریز و رنگ پریده بود، فقط لب هایش صورتی و چشمانش آبی بود. و موهایش سفید و پر پشت و نازک بود . . . ظریف . . . واقعاً نازک و خوب. سر او کمی بزرگتر از حد معمول بود، به خصوص در ناحیه پیشانی. . . پیشانی کمی بزرگتر بود. . . اما او فقط یک عروسک بود." تامی گفت که به نوعی احساس می کند که این کودک متعلق به اوست. بعداً بیگانگان به او  گفتند که این یکی از 9 کودکی است که از بافتی که در طول سالها از بدن او گرفته شده خلق کرده اند .
هاپکینز بر این باور بود که کودکی که به تامی نشان داده شده نتیجه یک آدم ربایی در سال 1978 بود که باعث شده کودک به سن مناسبی برسد. هاپکینز به دکتر جان برگر، مدیر بخش زنان و زایمان در بیمارستان پرث آمبوی در نیوجرسی، توضیحاتی در مورد روش های پزشکی یوفو ارائه کرد. دکتر برگر گفت که آنها به طرز قابل توجهی شبیه به روش هایی هستند که پزشکی مدرن برای گرفتن سلول های تناسلی زنانه برای خلق نوزادان " آزمایشگاهی" استفاده می کند. هاپکینز همچنین تجربه دبی را با سایر مواردی که او مطالعه کرده بود مقایسه کرد و اظهار داشت: "خواه ما بخواهیم یا نخواهیم الگوها وجود دارند - الگوهای قوی و واضحی که اغلب توسط شواهد پزشکی موجود پشتیبانی می ‌شوند."
هاپکینز نوشت: "بنابراین ما با دو احتمال مواجهه هستیم . مورد اول مستلزم وجود یک پدیده روانشناختی جدید و تاکنون ناشناخته است که در آن زنان صحنه ‌های تقریباً یکسانی را "توهم" می‌ کنند که شامل نوزادان نیمه ‌انسان تقریباً یکسان است. و این پدیده روانشناختی که قبلا ناشناخته بود ظاهراً بر نتایج آزمایشات شیمیایی بارداری تأثیر می گذارد و منفی را به مثبت تبدیل می کند. . . . توضیح دیگر ساده اما "غیرقابل دفاع" است: زنان [هاپکینز به چهار مورد جداگانه اشاره کرد] در واقع آنچه را که دیده ‌اند به خاطر می ‌آورند. تجربیات آنها واقعی بوده اند. به جرأت می توان گفت که هر دوی این توضیحات ناقض خرد متعارف هستند."‏

پروژه بیگانگان : بررسی نقش فرازمینی ها در میان ما

 جیم مارس